میخوام آخرسالی برای تک تکتون که خیلی توی رشد و آرامش من تاثیر داشتید و کمکم کردید دعا کنم

نسرین جان:تو همیشه با کامنت های خصوصیت دلمو آروم کردی،میفهمم که تو دلت چی میگذره،برات دعا میکنم امسال توام به کسی که میخوای برسی

من جان:تو با اون کامنتت که گفتی از لحظه ای که از خدا چیزی میخوای اونو اجابت شده بدون امید رو به من برگردوندی،من نمیشناسمت اما امیدوارم هیچوقت تو زندگیت ناامید نشی

فندق جان:امیدوارم تو رخت سفید پزشکی ببینمت مادر

دینا جان:امیدوارم وقتی فرمانده ت از سربازی برگشت یه زندگی پر از عشق رو باهم شروع کنید

سارا جان:امیدوارم که با همسرت همیشه خوشبخت بمونید و امسال معلم بشی

مهناز جان:امیدوارم ارشدت رو جایی که دوست داری قبول بشی

لیمو جان:امیدوارم امسال بیای و درمورد نخودفرنگی بنویسیاز الان بگم هر اسمی بجز نخودفرنگی رو بچت بذاری من نمیپذیرمش

نازگل جان:امیدوارم رشته ای که دوس داری قبول بشی و همیشه خوشحال و شاد با عشقت کنارهم باشید

باران جان:امیدوارم دوباره مربی مهد بودن رو تجربه کنی و چیزایی که اذیتت میکنن از زندگیت دوربشن

زهرا جان:هم رشته ای من:)تو دختر خیلی با انگیزه ای هستی،امیدوارم به بالاترین درجات علمی توی رشته درسیت برسی

سولویگ:امیدوارم زودتر تصمیمت رو برای انتخاب رشتت بگیری از این سردرگمی نجات پیدا کنی

مهدیه جان:امیدوارم توی کنکورت موفق باشی و بیای توی وبت درباره ی ثمره ی تلاش هات بنویسی

بقیه ی دوستان عزیز تنها آرزویی که میتونم تو این لحظه داشته باشم اینکه یکم زود به زودتر وبلاگتونو آپ کنید چشممون به راه وبتون خشک شد(یه سریا به تازگی به جمع دوستام اضافه شدن که من هنوز شناختی درموردشون ندارم،برای همتون آرزوی روزای خوب میکنم)

و اما در آخر یکم از امسالم بگم

اگر فوت مادربزرگم رو فاکتور بگیرم باید بگم سال خیلی خیلی خوبی داشتم

هیچ سالی اندازه ی امسالم رشد نکردم،عشق باعث شد پوست بندازم و رشد کنم،من هیچوقت از عاشق شدنم پشیمون نیستم،نمیدونم کی اولین بار گفت عشق به رنگ قرمزه،اما میخوام حرفش رو تکذیب کنم،عشق ترکیبی از همه ی رنگ های دنیاست،روزی که تصادف کرد من اشک ریختم و رنگ عشق تیره شد،روزی که چشمش آسب دید و نصف شب رفت بیمارستان فارابی،من نگران شدم،عشق رنگی به رنگ نارنجی به خودش گرفت،روزی که خونه خرید و من خوشحالیش رو دیدم،عشق به رنگ تمام رنگ های شاد دنیا شد و روزی که دیدمش!

آی از روزی که دیدمش!عشق اون روز از تمام رنگ ها گذشت و به رنگ طوسی و سورمه ای شد!چرا میگم طوسی و سورمه ای؟چون این دو رنگ رنگهای مورد علاقه ی منن،و خوشحالم که اکثر وقتایی که دیدمش یکی از این رنگ ها تنش بود:)

پس امسال من ترکیبی از همه ی رنگ ها بود

میتونم بگم حالا دیگه آنتوان چخوف همون نمایشنامه نویس معمولی نیس

عشق به تمامی اسم ها،کتاب ها،مکان ها و اشیاء اطرفم معنا داد و باعث شد که شکلات های کاکائویی قلبی شکل صرفا یک شکلات نباشن!

حالا من توی بارون وایستادم و میخوام تمامی ناخالصی های وجودم و با همین بارون بشورم و با اومدن بهار جوونه بزنم:)

من برای امسالم تصمیم به بزرگ ترین تغییر خودم گرفتم،که انرژی های منفی رو از خودم دور کنم و تا لحظه ی آخر ناامید نشم و هیچوقت به نشدن فکر نکنم!قطعا دل سپردن به حکمت خدا باعث آرامش وجودی من میشه و خود خدا کمکم میکنه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوله پلی اتیلن پایپ ایران وبلاگ دبیرستان دارا فروشگاه ستاره باران آپشن خودرو | استریو آرام Digi Jaame تعميرات لوازم خانگي Jason